حق ولی تلخ

حکمت بعضی اتفاقا رو شاید هیچوقت هیچوقت نفهمیم

تقریبا دوسال پیش که قرار بود جشن عقد خواهر کوچیکه و نازنینم برگزار بشه پدر داماد به رحمت خدا رفت. اینجا درموردش نوشتم.

 حالا هم که همه چیز آماده بود اوایل شهریور برن سر خونه زندگیشون، دایی داماد مرحوم شدن!

مرگ حقه ولی اون شب وقتی صورت خواهرمو دیدم بی اختیار اشکم سرازیر شد. نه فقط من که بقیه آشنا و همسایه ها بیشتر از اینکه برای مرحوم که 1ماهی میشد به کما رفته بود ناراحت باشن، برای  بهم خوردن دوباره عروسی این دو جوون ناراحت بودن که ی سری از کارتهای عروسیشون هم حتی پخش شده بود.

جهازش که گوشه کنار خونه آماده و کارتن بندی شده و معلوم نیست باز تا کی باید بمونه.

قربون دلت برم خواهر

شاید راحتی مرحوم از بیماری سخت به شما ارجحیت داشت. شاید خدا نخواست اون مرحوم و خانوادش بیشتر از این توی اون شرایط زجر بکشن...

شاید قراره اینقدر خودت و همسر گلت خوشبخت بشین که بد نیست قبلش این پستی و بلندیهارو تجربه کنید تا قدر خوشبختیتون رو بیشتر بدونید.

خدا جفتتون رو عاقبت بخیر کنه فرشته های عاشق

نظرات 4 + ارسال نظر
آشتی شنبه 30 مرداد 1395 ساعت 16:05

سلام قشنگم.
همه چی سر جاش اتفاق می افته. ولی ما نباید بابت یه مرگ و میر، ازدواج دو جوون رو عقب و جلو کنیم. عمر دست خداست. بابت هر مرگ و میری که نباید عقب بیفته. کارت که چاپ کرده بودند. دیگه میذاشتند عروسی برگزار بشه.

سلام نازنینم
همه اینطور فکر نمیکنن آشتی جان، مادر شوهرش عزادار برادرشه و حتما حداقل تا چهلم باید صبر کنن

maryam جمعه 29 مرداد 1395 ساعت 22:17

سلام
دقیقا چنین اتفاقی برای فامیلهای ما افتاد
پسر پسرعمه م با یکی از نوه هام حدود ۴ سال نامزد بودند و بنده خداها تو شور و شوق جهیزیه و کابینت نصب کردن و این چیزا بودن که پسرعمه م ( پدر داماد) که مبتلا به دیابت بود و بینایی شو هم تا حد بالایی از دست داده بود از دل تنگی زیاد رفت پیش خدا و عمرشو داد به شما و عروسی تا ۴۰ خدابیامرز عقب افتاد و بعدشم با مولودی سر و ته قضیه رو هم آوردند برخلاف میل مادر و پدر عروس بنده خدا تک دختر هم بود

مورد دومی هم که بود
پسر دخترعمه م ( خواهر همون خدابیامرز) برای پسرش عروس درست کرد البته سلیقه ی پسر ( داماد ) بود و دخترعمه م اینا اصلا راضی نبودند تا اینا عقد کردند زد و پسرعمه م فوت کرد
بعد از اون ۴ ماه از عروسی گذشته بود که شوهر خواهر داماد جوون جوون با یه پسر ۱۸ ساله و یه دختر ۹ ساله از دنیا رفت
این بنده خدا (عروس) هر بار خونه ی دخترعمه ( مادرشوهرش) میره دلشو خون می کنند درست نمی دونم علت چیه ؟ ولی حدسم اینکه قدمت نحس بود و از وقتی تو اومدی ما سیاه پوشیم اول که داداشم از دنیا رفت بعدشم که دامادم از دنیا رفت
نمیدونم مردم کی قرار دست از خرافات بردارند
حال خواهرتو می فهمم ولی دعا می کنم خانواده شوهرش خرافاتی نباشند
انشاااااااااااااااالله

سلام مریم جان
خوشبختانه خانواده همسرش خرافی نیستن.البته دایی داماد، بیمار بوده خدابیامرز
چقدر گناه داره عروس عمه،چقدر وضعیت اذیت کننده ای هستش

نل چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 13:00

خوبی عزیزم؟کوچولو چطوره؟

خدا غرق ارامشش کنه:(
سخته خیلی...انشالله خیلی خوشبخت باشن :):)

سلام نل عزیزم، خداروشکر
خدا کنه همه جوونا خوشبخت بشن گلم

نرگس چهارشنبه 27 مرداد 1395 ساعت 12:52 http://azargan.blogsky.com

سلام گلم ای بابا عروسی وعزا هردو کنارهم هیتن باید خانواده صاحب عزا خودشون به این دوتا جوان بگن برید وجشنتون رو بگیرید این دوتا نباید زندکیسون رو به خاطر عزا همش عقب بندازن وقتی دوتا عزا میشه یه خیراتی بدین تا این مشکلات تمام بشه انیدوارم این دوتا نرغ عشق به زودی زود برن سر خانه زندگیشون.

سلام نرگسم
کاملا درسته عزیزم،منتها خصوصا ما ایرانیا زیاد تحت تاثیر مرگ و میر قرار میگیریم،حاضریم همه خوشیهامون رو بخاطرش کنار بذاریم.
آمین به دعات نرگسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد