کارنامه

در حالیکه کارنامه روی داشبورد، چشمک میزنه پامو روی پدال گاز فشار میدم و مقتدرانه و خبیثانه! آروم آروم وارد حیاط میشم.

مقتدرانه، چون پیروز شدم...خبیثانه، بازم چون پیروز شدم......

یوهاها...بزرگه شرطو باخت! امروز روز موعود بود، روز تحویل کارنامۀ بزرگه..;کارنامه‌ای که با دست راست گرفتم و دادم دست چپش!

 با توجه به عهد و پیمانی که بین ما منعقد شده بود اگه معدلش بالاتر از 19/30 بود اجازه داشت بمدت یک هفته یه سگ بیاره توی حیاط نگه داره! جای بسی خرسندی! میباشد که معدل ایشون 19/29 صدم شد!... درس ریاضی بازم گندآفرینی کرد و نذاشت معدل بزرگه اونی بشه که باید میشد.

 عاغا اعتراف میکنم حاضر بودم یه هفته سگ بیاره توی حیاط اما این ریاضیه لعنتی نمرش بیشتر میشد. لازم به گفتن نیست که بازهم طبق معمول درسهای زبان و قرائت فارسی و املا و انشا و ورزش و سبک زندگی، نمرشون بیست شد.تفکرات و عربی بیست نشد ولی خوب بود، ریاضی ایکبری هم شد 16

حالا از صبح تا حالا حرفش اینه که من فقط یک صدم با شرطمون فاصله دارم بذار سه روز بیارم! اولش ناز کردم ولی بعد دیدم خب خیلی تلاش کرده طفلکی.

نیازی نیست زیاد به مغزمون فشار بیاریم تا یادمون بیاد کلاس هشتم جدید مطابق با نظام قدیم میشد سال سوم راهنمایی..

 یه ذره بیشتر به مغزم فشار بیارم یادم میاد بدترین دوران تحصیلی خودم دوران راهنمایی بود...

دیگه به مغزم زیاد فشار نمیارم! چون میترسم یادم بیاد با چه نمرات درخشانی!! این دورانو گذروندم..

خب نتیجه این میشه که معدل بزرگه در مقابل معدل اون روزگارِ مامانش شاهکاره! پس حقشه شرط باخته شده رو با کمی تغییر و تحول بقبولیم! مخصوصاً اینکه اگه یادتون باشه حدود یکی دوماه میشه که از اینترنت محروم شده، همه اینا نهایتاً ختم به این میشه که اجازه دادم یه سگ عاریه‌ای! بیاره، سه روز نگه داره بعد پسش بده.

پی نوشت1: برای روز پنجشنبه بسختی از یه جراح اطفالِ دیگه، نوبت گرفتیم ته تغاری رو ببریم برای ویزیت

پی نوشت2: یکی از دانشجوهای پسر نمیدونم شمارمو از کجا پیدا کرده! زنگ زده میخواد درحالیکه توی هیچ کلاسی شرکت نکرده،امتحان میان ترم هم تشریف نداشته نمرۀ میان ترمو کامل براش رد کنم! ادعاش اینه که ترم آخره و اگه نمرۀ میانترمو نگیره میفته. اولش کلی تریپ انکار برداشتم ولی آخرش در ازای تحویل یه تحقیق تسلیم شدم! نمرشو رد کردم اما اینکه ایشون سر حرفش بمونه.... الله اعلم......

 شماره منو از کجا پیدا کرده ینی؟!


 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
اعظم سادات چهارشنبه 27 خرداد 1394 ساعت 14:38

سلام خانمی
عجب مامانی هستم اما یه جوری قانعش کن با یه هاپوی اسباب بازی راضی بشه
هاپوی کنترلی خیلی هم خوبه
خوبید ؟بچه ها خوبن؟
عمل کوچیکه چطور شده؟
امیدوارم به خیر وخوبی انجام بشه

سلام عزیز دلم..
هنوز داریم با همسری و بزرگه مذاکرات دو بعلاوه یک رو انجام میدیم ببینیم کدوم بسته پیشنهادی رو از روی میز برمیداریم!
هنوز باورم نمیشه توی همون وقتایی که ما دلمون تنگ زیارت یه آقای بزرگ بود شما اونجا داشتی با دل پاکت ته تغاری منو دعا میکردی! قربونت برم من

نیلوفرجون سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 11:52 http://talkhoshirin2020.blog.ir

اگه اجازه نمیدادین،میگفتم مامان بیرحم. به خاطر یه صدم گناه داشت خب،تلاششو کرده بوده دیگه.

بالاخره باید یه جوری ثابت کنیم جذبه داریم ولی بلد نیستیم!
ممنون از حضور قشنگت بانو

آشتی سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 08:33

سلام.
واقعا سالهای راهنمایی خیلی بد بود. چرا درس نمی خوندیم عاخه؟؟؟؟
بذار بیاره سگو!
من شماره ات رو بهش دادم!!!!!!!

سلام عزیزم
اصن انگار میرفتیم اردوگاه کار اجباری!!
من دیگه حرفی ندارم باید باباشو راضی کنه...
آدرس وبلاگمو یهو ندی ..!!

ارغوان سه‌شنبه 26 خرداد 1394 ساعت 00:21 http://bakhtyar.blogsky.com

قبول کنیم که ریاضی درس نچسبی ست ... من ریاضیم بد نبود اما حسرت بیستش از راهنمایی به بعد به دلم موند خدا لعنتش کنه :)
در مورد شماره هم : جوینده یابنده اس . از یکی از دانشجویان دختر احتمالا . ببین محبت کی تو دل کیه ! اون دو نفر رو پیدا کن :))

منم همین نظرو دارم نمیدونم چرا یه سری آدم لوس! میگن عاشق ریاضین؟!
مشکل اینجاس که من شمارمو به هیچکئوم از دانشجوها نمیدم عزیز, چه پسر چه دختر!

ربولی حسن کور دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 23:32 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
من که تحمل صدای سگو توی خونه ندارم

سلام دکتر
اگه هرچیزی به تحمل مابود خیلی چیزا باید نبود!

مهناز دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 15:31 http://1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم,تازه با وبتون آشنا شدم.امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت باشید.من تازه وبلاگ زدم و خوشحال میشم باهم دوست باشیم و تبادل لینک بکنیم.

سلام خانومی.اومدم وبلاگت سر زدم.
امیدوارم آینده جوری باشه که شادتر بنویسی
مشکلی نیست گلم.باعث افتخاره

پسر منم تو کارنامش فقط نمره ی ریاضیه که از همه کمتره.آخی طفلی گل پسرت چقده تو ذوقش خورده.ایشالا عمل کوچیکه به خوبی انجام بشه .براش دعا میکنم

نسیم یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 20:24 http:// nasim1375.blogsky.com

سلام!
اخی فقط ب خاطر 1صدم!؟!!!

سلام عزیزم،خوش اومدی
آخرش اون طرف مرز موند ولی امان از دل مادر!

نرگس یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 19:47 http://azargan.persianblog.ir

افرین به پسرت که تلاش کرده وتونسته حالا یک صدم انقدر پرنگ نیست ایشالا که ته تغاری هم مشکلش به خوبی حل بشه .دانشجو جماعت زیر سنگم شده شماره رو پیدا میکنه

درست میگی نرگس جان،بزرگه بهم ثابت کرد اگر اراده کنه و بخونه میتونه
خدا از زبونت بشنوه عزیزم
زیر سنگ،صخره،زمین...

اوا یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 16:46 http://ava-life.blogsky.com

افرین به پشتکارش، پسر من باشه از خواستش میگذره مبادا خدانکرده یکم تلاش کنه و سختی بکشه
خیلی خوبه بچه ها درسخون تر از پدرومادرا باشن اینطوری تلاششون به چشم میاد..من که تا به محمد بگم فلان میگه مگه قراره همه بچه هات مثل خودت باشن هر کی یجوره
گودزیلا که میگن دقیقا همینان

پس خداروشکر که باشرط وشروط و وعده و وعید حاضرن درس بخونن.ایشالا روزی برسه که انگیزه پیشرفت تحصیلیشون ما نباشیم
پس معلوم شد آوا خانم حسابی زرنگ بوده، بین خودمون بمونه ها من سه سال راهنمایی فقط میخوندم رفوزه نشم! جوجه هام تا نرسن دبیرستان حرفی از خودم ندارم!
گودزیلا،دراکولا،داناسور... همه چی

خانم توت فرنگی یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 14:22 http://pasazvesal.blogsky.com

آخی یک صدم فقط کم داشته!
خوبه که دلش رو نشکوندید. دانشجو ها رو هم دست کم نگیرید بانو

یا پسرکم بدشانسه،یا مادر خبیثش خوش شانس!
واقعأ اعجوبه هایین! هرچی هم پرسیدم ازکجا دستش اومده با ی ذوقی جواب داد نمیتونم بگم استاد!ولی از دانشگاه نبوده!
هی وای من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد