منو با بچم امتحان نکن...من ابراهیم نیستم!

امروز نمی‌خواستم چیزی بنویسم... نه از تنبلی.. بلکه از شدت استرس

ولی دیشب خوابی دیدم که نتونستم توی خودم نگه دارم

دوستان هر کی علمی..اطلاعی از تعبیر خواب داره لطفاً برام بگه...از صبح با همسری دنبال کسی هستیم که تعبیر درستی از این خواب توی این موقعیت بهمون بده

زمان خواب: دیشب، حدود ساعت3:30... چون وقتی از خواب پریدم، یه مقدار که گذشت آلارم گوشیم که روی 4 تنظیم شده بود بیدارباش زد

خوابم این بود:

همهمه بود... من بودم و همسری و ته‌تغاری. میرفتیم ولی نمیدونم کجا!

هر چی جلوتر میرفتیم شلوغتر و من فاصله‌م با همسری که مشغول جروبحث با شوهرخواهرش بود بیشتر میشد.

گویا رسیدیم به جایی که انگار مراسمی بود..نمیدونم تعزیه بود یا عزاداری یا هیات....نمیدونم چه خبر بود

ته‌تغاری با من بود... بمحض اینکه به اون نقطه رسیدیم توی دلم گفتم : اینجا همونجاس که بهم گفتن باید ته‌تغاری رو قربونی کنی!

ته‌تغاری بلوز وشلوارکشو  پوشیده بود و تروتمیز با موهای مرتب شده دنبالم میومد و لبخند میزد.... بهش نگاه کردم وبدون اینکه حرفی بزنم توی دلم همون قربانی کردنو بخاطر اوردم

یک آن متوجه شدم ته‌تغاری جلوم زانو زده...منتها روش به من نبود.روش به همون جمعیت بود و پشتش به من بود

بدون اینکه نگاش کنم انگشتمو آروم کنار گلوش گذاشتم ولی هیچ وسیلۀ برنده‌ای توی دستم نبود.....

یک لحظه نگاش کردم دیدم روی همونجا که انگشت گذاشته بودم یه خط قرمزه... ته‌تغاری همچنان آروم بود... ولی داشت کم‌کم بیحال میشد! با خودم گفتم : خب من که دلم نمیاد کامل گردنشو ببرم همینجوری آروم‌آروم خونش میره و قربونی انجام میشه! ولی علناً خونی نمیدیدم

وقتی ته‌تغاری بیشتر بیحال شد وصورتش سفید شد.... تازه بخودم اومدم. یادم اومد این بچمه که داره از دستم میره!

شروع به بیتابی کردم......... گوشیمو گرفته بودم و سعی میکردم زنگ بزنم به کسی و ازش بپرسم میشه بجای ته‌تغاری مثلاً سر یه گوسفندرو ببرم؟! ...... ولی هیچ کاری نمیتونستم کنم و ته‌تغاری بیحالتر میشد

چشمای ته‌تغاری بسته شده بود و سرش لحظه به لحظه بیشتر شل میشد و روی گردنش میفتاد

 سراسیمه اینطرف و اونطرف میدوویدم دنبال همسری بودم و صداش میکردم؛ اما اونم صدامو نمیشنید و مشغول بحث بود!

زمین و زمانو به هم دوخته بودم و ضجه میزدم.......... ولی کسی کاری نمیکرد.اینقدر شلوغ بود که کسی حواسش به ما نبود..

بدنم سست شده بود..... نمیتونستم کاری کنم...... هیچ کاری از دستم برنمیومد ............وحشتناک بود.....

و از خواب پریدم........... همسری خواب‌سبکه ، متوجه شدو بیدارشد.

از جام پا شدم و همینجور قدم میزدم و بیصدا اشک میریختم...

دوستای نازنینی که منو میخونید، به خداوندی خدا قسم میخورم قصد جلب توجه ندارم...دلیلی نداره داشته باشم اونم چنین روزهایی که سعی میکنم اعمال و گفتارم خالص‌تر از هر وقت دیگه‌ای باشه...

از دیشب دیگه بیقراریم به حد نهایی رسیده... توروخدا اگر کسی رو میشناسید که تعبیر خواب میدونه بپرسید تعبیرش چیه

همسری وقتی بیتابیمو دید گفت میخوای اصلاً عملشو کنسل کنیم فعلاً؟ ولی من به دلم افتاده بود که شاید منظور این بوده که براش قربونی کنیم... نه من ابراهیمم و نه ته‌تغاری اسماعیل... ولی شاید..شاید خدا بخاطر معصومیت پسرم این خوابو نشونه کرده. منتها نمیدونیم اگر تعبیرش این میشه آیا این قربونی باید قبل از عمل انجام بشه یا بعداز عمل؟

.. منم همون موقع افطار که الله اکبر اذانو گفتن از خدا میخوام برای همتون به خیر و خوبی جبران کنه محبتتاتونو

نظرات 20 + ارسال نظر
خانم توت فرنگی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 19:21 http://pasazvesal.blogsky.com

وای خانمی کاش بیای یه چیزی بنویسی
یه خبری بدی بهمون خیلی نگران شدم

سلام خانومی.
این پست رو خوندم تمام تنم لرزید و گریه م گرفت.
خدا خودش کمکت میکنه ایمان داشته باش

بنظرم برو مرکزهای خیریه و هزینه کن براشون که خوشحال بشن. مخصوصا بچه های ناتوان و معلول

خدا پشت و پناهت.
حتما بیا و پست بذار که نتیجه عمل ته تغاری چی شده
انشالله خیره

مرجان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:13 http://maedeh41.blogfa.com

به خوابت اهمیت نده بخاطر فکر وخیالت است وکابوس دیدن بخاطر اوضاع واحوال این روزهایت طبیعی است .پسرت را به دستان امن خدا بسپار

مرجان شنبه 6 تیر 1394 ساعت 12:10 http://maedeh41.blogfa.com

سلام من از وب آشتیجان آمده ام .ازخدا سلامتی برای ته تغاریت می خواهم ان شالله با خوبی وخوشی عملش تمام شود وصدای خنده اش در خانه بپیچد وسالم گردد.دعای خیر بدرقه راهت

آشتی شنبه 6 تیر 1394 ساعت 11:45

من فدات شم. اینا همه اش خوابه.
اینقدر به این چیزها فکر کردی لابد اینجوری شده. خب میخواد عمل کنه دیگه. روزی میلیونها بچه تو دنیا دارند عمل می کنند. تا تو آروم نباشی اونم آروم نمیشه. حیف که این دو روز نشد برام پیام بذارم. از بس درگیر بودم. ولی فقط تونستم یه عالمه برات دعا کنم. واسه ته تغاری عزیز هم دعا کردم.

شادی شنبه 6 تیر 1394 ساعت 05:27

سلام
من زیاد در جویان ماجرا نیستم ولی ان شالله خیره.
توکل تون رو به خدا کنید. فقط خدا. مار ها رو بدین دستش ،خودش میدونه چیکار کنه. برای سلامتی پسرتون دعا میکنیم. ان شالله به حق این ماه و لطف و کرم باریتعالی ،سالم و زنده باشه.

مهناز جمعه 5 تیر 1394 ساعت 22:48 http://1zan-moteahel.blogsky.com

سلام خانمی.شما که به ما سر نمیزنید,ولی من پر رو ,پر رو,بازم میام پیشتون!
نگران نباش عزیزم,اینروزا فکرتون زیاد درگیره مسایل ته تغاریه که خوابهای آشفته میبینید.تعبیر به خیر کنید و صدقه بدید.به نظر من دنبال تعبیر اینجور خوابها نباشید و تو این موقعیت به خودتون استرس وارد نکنید.نهایتأ میشه تعبیر به قربونی کرد که میتونید نذر سلامتی ته تغاری بکنید که ایشالله عملش که به خوبی انجام شد,یه قربونی انجام بدید,حالا در حد وسعتون,گوسفند,خروس یا مرغ.البته این نظر منه,هر جور خودتون صلاح میدونید.

tarlan جمعه 5 تیر 1394 ساعت 22:21 http://tarlantab.blogsky.com/

قربون اون دل بی قرارت عزیزم از بس نگران هستی همچین کابوسی رو دیدی .
نگران نباش ما میگیم خون خواب رو باطل میکنه خدا خودش نگهدارشه همه چی خوب پیش میره من دلم خیلی روشنه عزیز جان خیلی ما هر گرفتاری داشته باشیم فوری به مادرم میگیم سه تا ایت الکرسی برامون میخونه الان بهش گفتم برا ته تغاریمونم بخونه هم الان و هم صبح زود .دل به دل خدا بده خودش کمکت هم میکنه.

tarlan جمعه 5 تیر 1394 ساعت 22:15 http://tarlantab.blogsky.com/

قربون اون دل بی قرارت عزیزم از بس نگران هستی همچین کابوسی رو دیدی .
نگران نباش ما میگیم خون خواب رو باطل میکنه خدا خودش نگهدارشه همه چی خوب پیش میره من دلم خیلی روشنه عزیز جان خیلی ما هر گرفتاری داشته باشیم فوری به مادرم میگیم سه تا ایت الکرسی برامون میخونه الان بهش گفتم برا ته تغاریمونم بخونه هم الان و هم صبح زود .دل به دل خدا بده خودش کمکت هم میکنه.

شین جمعه 5 تیر 1394 ساعت 21:58 http://thelittletraveler.blogsky.com/

هیچ تعبیر خاصی نداره. با فکر و خیال خوابیدی اینجوری شده. بچت صحیح و سالم می مونه مطمئنم

آنا جمعه 5 تیر 1394 ساعت 18:49 http://aamiin.blogsky.com/

چه خواب پر اضطرابی چقدر اذیت شدی انشالا که خیره ... براش صدقه بده.
از بس که اضطراب داری برای عملش این طوری تو خواب اذیت می شی قربونت برم. انشالا که به خیر و خوبی تموم می شه بدون هیچ اتفاقی. خدا همراهش هست. نگران نباش.

همسری هم اول همینو گفت ،بعدشم کلی به فکر رفت و...
خدا از زبون خیرت بشنوه عزیزم.ممنون از همراهیت

عزیزدلم ایشالا که خیره,از ته دل امشب همگی برای کوچولوی دوست داشتنیت دعا می کنیم,مطمین باش خدا دعاهامونو میشنوه

خیر ببینی گلم.
فدات.بچه هات سبز باشن ایشالا

پریا جمعه 5 تیر 1394 ساعت 17:51 http://athletic-programmer.blogsky.com/

من از یه حاج اقا پرسیدم این خواب رو و اون جواب داد:
بهش بگو مرغی خروسی گوسفندی نذر کنه و گوشت آن را بعدا به مسحق و فقیر بده.
بهش بگو سختی داره ولی ان شا الله آخرش خوبه، نگران نباشه و توکلش به خدا باشه ،قبل از عمل حتما صدقه بده .

لطف کردی عزیزم.
براش نذر کردیم
حتمأ گلم.ممنون از یادآوریت

شکیبا جمعه 5 تیر 1394 ساعت 17:06 http://sh44.blogsky.com

سلام
میگن هر خوابی دیدین حتما به سمت خیر تعبیر کنین حتی اگه بد باشه به سمت خیر میچرخه
انشاالله عمل پسر نازنینت بخوبی انجام میشه و خیالت راحت میشه بعد میتونی صدقه بدی یا براش قربونی کنی

سلام شکیباجان
ایشالا که خیره،
حتمأ انجام میدم عزیزم

نیاز جمعه 5 تیر 1394 ساعت 16:55 http://mydearboy.mihanblog.com

به دلت بد راه نده خواهر
خواب زن چپه
مطمئن باش مطمئن باش عملش به خوبی تموم میشه
من دلم روشنه خواهرم
بشین قران بخون اروم میشی
ته تغاری رو محکم ببوس

نمیدونم نیازجان،شایدم خدا خواسته به دلم بندازه
چشم گلم
عزیزمی

خانم توت فرنگی جمعه 5 تیر 1394 ساعت 16:05 http://pasazvesal.blogsky.com

من تعبیر خواب نمی دونم اما خیلی دلم باهاته خانومی نمی دونم چرا؟ هیچ دلیلی واسه این همدردی بیش از حدم پیدا نمی کنم. من حتی مادر هم نیستم
خیلی دعا می کنم خیلییییی که پسر کوچولوت از فردا سلامتیش رو کامل به دست بیاره
یه خواهش دارم اونم اینکه قسمتی که اسم من رو آوردید بردارید من واسه دل خودم این کارو کردم یه پست چه ارزشی داره؟ تشکر و دست بوسی؟ توروخدا پاکش کنید

دل به دل راه داره عزیزم ..ازبس ماهی
چشم ،همونطور که خواستی عمل کردم

هانی جمعه 5 تیر 1394 ساعت 15:41

از وبلاگ خانوم توت فرنگی به اینجا رسیدم. اشکم در اومد ایشالا که خدا بچه تو نگه دارواست. آیه الکرسی زیاد بخون. من چیزی راجع به تعبیر خواب نمیدونم فقط همینو میدونم که اگه خون میدیدی خوابت باطل میشد تو کتاب تعبیر خواب دیدم. ولی هرخوابی که دیدی خمون لحظه که بیدارشدی بگو ایشالا که خیره وتعبیر خوب کن...

قدمت روی چشم هانی جان
ایشالا که خیره.
عزیزمی

زهره جمعه 5 تیر 1394 ساعت 14:21 http://a3moone7om.blogsky.com

سلام خانومی
با خونودن نوشتت نمیدونم چرا اشک تو چشمام جمع شد شاید حست تو خوابتو حس کردم
به هرحال برای سلامتی فرزندت دعا میکنم
از علی اصغر امام حسین بخواه که واسطه ی خیر بشه و برای سلامتی فرزندت دعا کنه

سلام زهره جان
دعات بهترین هدیه برای ماست گلم
یا علی اصغر

باران جمعه 5 تیر 1394 ساعت 14:08 http://baranoali.blogsky.com

الهی فدای اون دل بی قرارت

سلام عزیزم
فقط میتونم بگم از وقتی خودنم که فرزند دلبندت باید جراحی بشه همیشه دستهای حقیرم براش به دعا رو به خدای مهربونه
نگران نباش و به نظر من قبل از جراحی یک گوسفند قربونی کنید

سلام بارانم
فدای خودت ودستات و دعاگفتنت
متاسفانه به روز جمعه خوردیم گلم! چندتا نذر داریم ایشالا برای بعدازعمل
عزیزمی

علی اکبر جمعه 5 تیر 1394 ساعت 13:57 http://summer94.blogsky.com

سلام وبلاگ جالبی دارید ان شاء الله همینطور موفق باشید ...به وبلاگ ماهم سریبزنید
------------------------------------------------------------
من آماده تبادل لینک هستم
------------------------------------------------------------
در وبلاگمان مسابقه وبلاگ نویسی همراه باجوایز گذاشتیم حتما ازشون بازدید کنید وشرکت کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد