به نام خودت
سلام
این چندمین نامهایست که بعد از مدتها وقفه برایت مینویسم
برایت نمینوشتم ولی مگر لحظهای از یادم رفتی؟!
خوبی؟ خوشی؟ چه خبر؟
میخواهم کمی یاد ایام کنیم! یاد روزی که مبهوت و هاجوواج از استخر به خانه برگشتم..مگر امکان داشت؟ همین چندروز پیش بود که مشکل زنانگیم تمام شده بود ..چرا دوباره....
پسفردای همان روز روی تخت مرکز سونوگرافی دراز کشیده بودم که مسئول محترم رو به من کرد و گفت: خب..... بچه که سالمه..!!! ...
و من: بچه؟؟!... کدام بچه؟! من باردار نیستم که.... من سه ماه پیش سقط داشتم!
چندروز بعد..دقیقاً یک روز جمعه، مشکلم شدیدتر شد و بستری شدم... ماماهای کشیک تشخیص دادند فرزندم درحال سقط است... آن شب غذایی به من ندادند تا برای کورتاژ فرداصبح که پزشکم میآمد آماده باشم..
فرداصبح پزشکم قبل از رسیدن تلفنی دستور انجام آخرین سونو را داد...
و من راهی اتاق سونو شدم؛ اینبار مسئول مربوطه گفت: خب.... بچه که سالمه..!!..قلب بچه میزنه...
و من آن روز روی همان تخت ایمان آوردم به اینکه اگر تو نخواهی آب از آب تکان نخواهد خورد...
اگرچه شرایط جسمی من آن جنین را پس میزد اما تو میخواستی باشد.... میفهمی؟.... تو خواستی که باشد وبماند وبشود یکی از گلهای زیبای زندگیم
امروز برای دومین بار بعد از سالها پیش که عمل پزشکی ناموفقی را گذراند باز داریم میرویم!
ما داریم به همانجایی میرویم که میدانی
ما داریم میرویم در حالیکه پاهایمان میلرزد..بغض لعنتی را هی قورت میدهیم...هی پابهپا میکنیم اما میرویم.
ماشاءالله روی سپیدی برای خودمان نگذاشتهایم که به آن قَسَمت دهم... ولی خیالت راحت که بهانۀ قسمدادن زیاد در چنته دارم!
مگر میشود تورا به چشمان خندان تهتغاری قسم دهم و بیخیالش شوی؟....
مگر میشود تورا به طینت پاک طفلی قسم دهم که هنوز به معصومیت نوزاد است و بیخیالش شوی؟ ... آن ردای سپیدی که روز ازل به تنش پوشاندی هنوز پاک و مطهر و مقدس مانده..هنوز به سنی نرسیده که لکهدارش کند..
مگر میشود تورا به سجادۀ پسرکی قسم دهم که هرروز درکنار سجادۀ مادرش پهن میکند و بیخیالش شوی؟ حتی میتوانم به سجادۀ عروسکی قسمت دهم که صاحبش هرروز آن را سمت چپ مادرش پهن میکند و خودش سمت راست میایستد تا همه باهم بقول خودش با تو حرف بزنیم.
مگر میشود تورا به کولهباری قسم دهم که همراه میبرم و بیخیالش شوی؟! کولهبارم را دیدهای؟ میخواهی قبل از رفتن یک بار بازش کنم نگاهی بیندازی؟؟........
بیا.................. بیا ببین... میبینی؟ این دعای خیر دهها و چه بسا صدها نفری باشد که بدرقۀ جگرگوشهام شده. ... دقت کن... دعای همممممممۀ دوستانیست که منتظرند من خبر بیاورم...خبری خوب.....
من به جهنم، نمیخواهی که آنها را ناامید کنی؟!
تضمین میکنی تا بیدارش کنم؟.......
یارب تورا به تمام مقدسات سوگند میدهم دست تو و جان تهتغاریِ معصومم........................
ارادتمندت: فقط یک مادر
ما رفتیم....
ایمانت بخدایت در این دنیا تک است .... یقین دارم از مقربان خدایی.... عزیزم ولی یه اشاره در مرد ایه البته چون ایه هست اشاره میکنم وگرنه قلمت که رنگ خدایی دارد ایه ی عنوان با امن یجیب شروع میشه و عمن یجیب درست نیست عزیزم .... جسارتمو ببخش البته قصد جسارت ندارم و به قوت قلمت ایمان دارم ....
میدونی کالی عزیز گاهی انگار خدا خودش میاد طرفمون هرچند همیشه باهامونه ولی بیشتر حسش میکنیم...
درمورد اشتباهی که داشتم حق باشماست اتفاقا یکی دیگه از دوستان هم تذکر داده بود..چشم..درستش میکنم
ببخشید خداروشکر مال پست بالا بود اشتباه شد...
خداروشکر
آرزو میکنم که خوب خوب خوب خوب خوب بشه و یه روز به یتد این روزا و استرسى که کشیدین بخندین و بگید خدارو شکر گذشت و فراموش شد به نحو احسنت
عزیزم خدا رو شکر انشاالله که به زودی زود بهبودی حاصل میشه
خانومی عزیزم! امیدوارم عمل گل پسر به خوبی انجام شده و با خبرای خوب برگردی.
عزیزممم ...
بی صبرانه منتظریم که خبری بدی ... ان شالله که حال ته تغاری خوب باشه 3> :*
منتظر خبرهای خوشم و هر شب موقع افطار دعا میکنم
امیدوارم حال ته تغاری خووب باشه وخطر را پشت سر گذاشته باشه.خدا پشت وپناهت باشه عزیزم. ما هم چنان دستمان بسوی خداس وداریم دعاش میکنیم.همه مریضارو بالاخص کوچولوها ومخصوصا ته تغاری جون
ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻲ? ﺗﻪ ﺗﻐﺎﺭﻱ ﺧﻮﺑﻪ اﻧﺸﺎﻻ? ﺩﺭ اﻭﻟﻴﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻟﻂﻔﺎ ﺯﻭﺩ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻩ. ﺑﻮﺱ
دلم پیش شماست
ی خبر بده دیگه منتظر و نگرانیم عزیزم
ایشالا با خبرای خوب برگردی
خانمی دلم پیش تو وته تغاری عزیته
منتظرم هر چه زودتر خبر سلامتیشو برامون بنویسی
خدا به حق این ماه عزیز همه ی مریض ها رو در پناه خودش نگه داره
همه دست به دعاییم براش
منتظر خبرم خانمی
خوبه پسرتون؟ خیلی نگرانم اما دعا می کنم انشالا که همه چیز ختم به خیر شده و دیگه هیچ وقت به بیمارستان برنگردید.
چی شد؟
سلام قشنگم. چی شد؟
خانومی میای خبر بدی زووود
ما همه نگرانیم عزیزممم
امیدوارم الان شااااد شاااد باشی
چ خبر چی شد
سلام خانومی عزیز. نمیخوام معذبت کنم با گفتن اینکه بازم اشکم جاری شد نمیدونم چرا اینقدر بهت حس نزدیکی دارم . زودتر بهمون خبر بده
عزیزم ایشالله که دردانه ات با موفقیت عمل شده باشه.آمین
آرشیو تونو خوندم کامل.
بازم میگم توکل به خدای مهر.
برای گل پسرت داریم دعا میکنیم. به حق این ماه عزیز ،خدا ناامیدت نکنه خانمی و ته تغاری مردت رو شفا میده.
کجااااایی خانمی؟تو رو خدا یه تک پا بیا,خبر خوبه رو بده و برو!مردم از نگرانی.....
سلام گلم
نگران خوابت نباش احتمالا یه مجلس برای بهبود
گل پسرت باید برگزار کنی به نظر من که یه مولودی
برای امام حسن بزار می تونی خیلیجمع وجور وخونوادگی
برقرار کنی
یه گوسفند هم نذر کن برای پسرت قربونی کنی
راستی شما برای بچه هات عقیقه کردی ؟
در اولین فرصت براشون انجام بده
مطمئنم حال عزیزت خوب میشه منم منتظر خبرای خوبت
هستم
سلام عزیز دلم. از صبح دل تو دلم نیست. میدونم الان درگیری. ولی کاشکی میشد خبری ازت داشت.
بیا کاممون رو شیرین کن.
الهی ب حق فاطمه الزهرا ته تغاری با همون خنده پاکش ب إغوشت برگرده
سلام
نگران نباش، همه چیز خیلی خوب تموم خواهد شد.
برای سلامت پسرت و آرامش خودت و خانواده ات دعا می کنم
سلام برو خدا پشت و پناهتون.
توکل به خدا عزیزم...
من یکی از داداشهام ٢سال ازم کوچیکتره. مامان تعریف میکنه میگه وقتی به دنیا اومد ٤کیلو بود. همون روز هفتم اینا مریض میشه و میبرنش دکتر. این برمیگرده به شهریور ٦٢.اونموقع امکانات توی شهرمون زیاد نبوده و هی بچه رو از این بیمارستان به اون یکی پاس دادن. از مرکز استان اعزامش کردن به یه مرکز استان دیگه. مامان میگه اونقد پشت در ها گریه کردم که نگو.تعریف میکنه میگه خیلی بچه رو زجر دادن. تا تشخیص دادن و عملش کردن. میگفت وقتی ترخیصش کردن لاغر و استخونی شده بود. گویا مامان رو هم بعنوان همراه بیمار قبول مکرده اند اونموقع. بالاخره داداشم برمیگرده توی دامان مادر و خونواده و بزرگ میشه و الحمدلله الان از اون ماجرا یه جای چندتا بخیه و کوک مونده روی شکمش. تازه بی معرفت قبل من هم ازدواج کرد و عروسش رو ٨ماهی هست که آورده خونه.
خواستم بگم شما با این ایمان قوی و توکل تون،نا امید نباشید. خدا خودش بهتون بخشیده و خودش هم ان شالله حافظش خواهد بود.
برا شفای مرد کوچولوی خونه تون ،دعا میکنیم به حق این ماه ى برکتش،
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
با توکل به خودش منتظریم خبر سلامتیش هستیم.
در سکوت دعا میکنم و از خدا سلامتی و خبری خوش آرزو میکنم . بی خبرمان نگذار
سلام وبلاگ جالبی دارید ان شاء الله همینطور موفق باشید ...به وبلاگ ماهم سریبزنید
------------------------------------------------------------
من آماده تبادل لینک هستم
------------------------------------------------------------
در وبلاگمان مسابقه وبلاگ نویسی همراه باجوایز گذاشتیم حتما ازشون بازدید کنید وشرکت کنید
www.summer94.blogsky.com
ضمنا جوابهای سوال خندوانه هرشب در وبلاگمان منتشر میشود
دست مهربون خدا همراه پسرت
ایشالله که با خبرای خوب برمیگردی
اشکمو در اوردی
همینجا منتظرتم زودتر خبرمون کن
خدایا قسمت میدم تو رو به پاکی همه بچه ها- ته تغاری سلامت از اتاق عمل بیاد بیرون
امین
اشکم دراومد عزیزم
الهی به حق و حرمت مادر بودنت در پناه خدا برید و با خبرهای خوب برگردید ... آمین
تا برگردید خدا خدا میکنم و صلوات میفرستم
سلام. حتما مارو هم درجریان بذار. منتظریم.
دیشب و امروز مدام دعا میکنم و سلامتی ته تغاری رو از خدا میخوام.معلومه که خدا ناامیدمون نمیکنه و دعاهامون رو میشنوه.نگران نباش...توکل به خودش...
برو و ایشالله با خبرای خوووووب برگرد خانمی جون
بازم براتون دعا میکنم
برو خدا پشت و پناه بجت باشه دستشو بزار بو دستهای خودش نگران نباش هواشو داره خودش مواظبشه.
به سلامت عزیزم
انشالا که با خبرهای خوب بر می گردی
خدای ته تغاری رو صحیح و سالم به خانوادش برگردون و دل مادرش آروم نگه دار
عجب نامه ای نوشتی همه رو سوزوندی ایشالا که به خیر خوشی عمل شده باشه