درهم نوشت

اصولا عشق است مامانارو...

مخصوصاً مامانایی که موقع مریضی دختر بزرگشون به دختر کوچیکتر امر میکنند برای خواهر بزرگتر سوپی بپزه و بفرسته.... مخصوصاً مادری که خودش بعداز یک دورۀ چندروزۀ بیماری سخت و انجام عمل جراحی سنگین تازه به خونه اومده و هنوز در بستر نقاهته!

بجان خودم هر کی بیاد بگه چرا امسال مریضی اینجور مث کًنه به شما چسبیده با سر میرم تو دیفال!

نمیدونم امسال چه سریه که بیمارستان مارو ول نمیکنه! چندروز اخیر یهو درگیر دل دردای شدید مامان شدیم .بعد از کلی سونو وآزمایش وmrcp طی یه عمل جراحی صفرای مامان خارج شد.بماند که این وسط تشخیص اشتباه سونو چقدر دکترارو گیج کرده بود و چند روزدست روی دست گذاشته بودن نمیدونستن باید چه کنن! فقط میتونم بگم خدا به هممون رحم کرد که بالاخره دکتر ریسک کرد و مامانو عمل باز کرد ویه صفرای بسیار بزرگتر از حد طبیعی وکاملاً عفونی شده رو که در شرف ترکیدن بود خارج کرد.

فعلام یک عدد خانومی سرماخورده با بینی دوطرفۀ قرمز در خدمت شماست که هرچی دستمال کاغذی توی خونه بوده تموم کرده حالا دست بدامن پنبه شده.... خداروشکر دیروز و امروز کلاسی درکار نبود وگرنه میخواستم با این صدای ته چاهی وقیافه مرده ای, برم سرکلاس بگم چند منه؟!

عاغا دوستانی که درجریان ماشین مش ممدلی ما هستن حتماً خاطرشون هست این جزجیگر زده چقدر منو تاحالا اذیت کرده...

عرضم به حضورتون دیروز با وجود آبریزش شدید, شال و کلاه کردم برم یه کم مایحتاج خونه بخرم...

همسری سرکار بود وتصمیم گرفتم خودم برم زود برگردم....چشمتون روز بد نبینه...در حیاطو باز کردم.. نشستم پشت رل و زدم دنده عقب؛ مث همیشه آروم پامو از روی کلاج برداشتم که یهو ماشین مث فشنگ از خونه پرید بیرون! خدا رحم کرد اون لحظه کسی از جلوی درحیاط رد نمیشد... هیچی دیگه سریع زدم روی ترمز دیدم اصلاً جواب نمیده!...گفتم یا پیغمبر...ولی سریع کنترلش کردمو ترمز دستیو کشیدم.. ماشین ایستاد.

شوکه شده بودم که این دیگه چه صیغه ای بود! نکنه اشتباهی جای کلاج گاز دادم؟! باز دنده رو خلاص کردم و زدم یک... عاغا دوباره همون آش وهمون کاسه...ماشین پرید جلو...نزدیک بود بزنم پشت ماشین همسایه که دوباره ترمزدستی به فریادم رسید!

هیچی دیگه قیدشو زدم... با هزار زحمت برگشتم توی حیاط .رفتم بالا گوشی روبرداشتم و گزارش این ماشین منحوسو به اطلاع همسر رسوندم. مردم دکتر خانوادگی دارن, ما تعمیرکار خانوادگی داریم! به همسر گفتم عمرا اگه من امروز پشت این بشینم..به خود تعمیرکاره بگو بیاد ببیینه باز چه دردشه؟ اومد و تشخیص داد اصلا کلاج نداره! حالا همین هفته پیش بود بردیم پمپ کلاجشو عوض کردیما! ظاهرا خودش زده یه شلنگی رو داغون کرده ...

آخرش یا من اینو رد میکنم یا این منو

………………………………….

محرمو دوس دارم... اگه دلتون این شب و روزا شکست..قطره اشکی روی صورتای ماهتون سٌرید اول همه رو دعا کنید بعدم ما رو

....................

برای توت عزیز خیلی خوشحالم که داره مادری رو تجربه میکنه..خدا نصیب همتون کنه..بلند و رسا بگو آمممممین صداش برسه به گوشم.

نظرات 13 + ارسال نظر
آوا سه‌شنبه 5 آبان 1394 ساعت 11:48 http://ava-life.blogsky.com

سلامتی و عافیت براتون آرزومندم

قربانت عزیزم

زهرای سعید یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 17:42

عشق است مامان

عزیزمی

مریم چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 08:53

بازم سلام خانمی
از دیشب که برات پیام گذاشتم که تازه دوباره وب جدیدت رو پیدا کردم با کلی مشغله بازم نشستم و تند تند کل مطلبها رو خوندم
سر جریان عمل ته تغاری ناخواسته کلی اشک ریختم. خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرهاشون حفظ کنه و به مادر پدرها توان مضاعف در حفظ این امانات الهی بده.

راسی عمل همسرت هم اگه از اون عملی بوده که برای برداشتن مینیسک زانو هست منم چهار سال قبل عمل شدم. واقعا عمل سختیه. با وجود دووبار سزارین و یکی دو تا عمل ریز و درشت دیگه که تا الان داشتم اون عمل وحشتناک بود.

انشالله خدا سلامتی کامل به خودت و خانواده ت بده خانمی

التماس دعا

بازم سلام به روی ماهت عزیزم.
مریم جان...آی گفتی..من هنوزم همچنان درگی همونم
عمل همسری هم مربوط به مینیسک بود هم رباط . خیلی درگیرش بودیم..هنوزم باید رعایت کنه
فدات بشم گلم..محتاجم به دعا

ک کمالی سه‌شنبه 28 مهر 1394 ساعت 14:52

بله جانم منم غیر اینو نگفتم که جان ومال و ناموس ادم از کعبه هم مهمتره که حدیث مسنود داریم که میفرمایند ریختن خون و یا ابروی ادم از ویران کردن سنگ به سنگ کعبه بدتر است .

شما درست میفرمایی ..ممنونم

tarlan دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت 10:47 http://tarlantab.blogsky.com

سلام خانومی نازنین
امیدوارم حال مادر هر چه زودتر خوب بشه
عزیزم حتمن شبها قبل از خواب یک قاشق عسل با دارچین بریز تو آب گرم و بخور عالیه .
امیدوارم همیشه سلامت باشی و شاد

سلام ترلان جان
فعلا که در حال نقاهته..بهرحال عمل سختی بوده
چشم خانومم..ممنون از توصیه‌ت
فدای شما

مهناز یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 19:29 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم
آخه چرا مریضی امسال مثل کنه به شما چسبیده و ول نمیکنه
چون گفته بودی نگو،گفتم!!! مریضم دیگه
خداروشکر مامانتون حالش خوبه.
ایشالله یه پولی بیاد دستمون و هر دومون یکی یه ماشین درست حسابی بخریم و حالشو ببریم

سلام مهنازم
ولم کنین ...بذارین با سر برم تو دیفال.........عه دیفال کو؟!
هیییییییییی روزگار...ینی میشه؟

نرگس یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 09:47 http://azargan.blogsky.com

بلا به دور واقعا مامانا خیلی گل هستن هرطوری باشه به داد بچه هاشون میرسن ای بابا این ماشین مشدی مندلیت رو عوضش کن تا کاردستت نداده لیشالا یه ماشین خوب ومدل بالا بخری واز دست این راحت بشی مواظب خودت باش خانومی مهربون

بلا از وجود نازنین شمام به دور نرگس خانومیه ماهم
نرگس جان اتفاقا همسری میگفت تعمیرکاره خندش گرفته بود و میگفت خانومت دیگه حسابی از این ماشین بدش میادا.....
ینی عالم و آدم میدونن رابطه مادوتارو!
قربونت برم عزیزم..توهم مراقب خودت و مهربونیات باش

آشتی یکشنبه 26 مهر 1394 ساعت 09:30

سلام عزیزم خوبی؟
شکر خدا به خیر گذشته جریان مامانت.
عسل رو تو برنامه روزانه تون بذار. فکر کن دواست و هر روز همه تون یه قاشق چایخوری ازش بخورید.

سلام خانومم..خداروشکر..شما خوبی؟
آشتی جان اتفاقا این روزا مرتب صبح ناشتا ترکیب عسل و آبلیمو توی برناممه ولی سینوزیت لعنتی ول کن نیس

سایرا شنبه 25 مهر 1394 ساعت 23:03 http://2khtari-bename-saira.blogsky.com

پس دعامو تغییر میدم

انشالله هر ماشینی که دوست داری بخری عزیزم

ای جانم....
سایرا جان هر ماشینی که دوس دارم که حالاحالاها نمیشه ولی خب یه چیزی باشه که مثلا یهو روی سرعت گیر طبقش نبره!!یا تسمه پاره نکنه..یا رادیاتش بازی درنیاره.. یا واشر نسوزونه...یاااااااا......

ک کمالی شنبه 25 مهر 1394 ساعت 22:12

بازم سلام . . . از بدو داستان معلوم بود کلاچش خراب بوده چون مستقیم از موتور به گیربکس منتقل میشده و خداروشکر که موردی پیش نیومده ولی البته مورد عجیب اینه که معمولا اگه کلاچ بدین صورت خراب شه ماشین در بدو حرکت باید خاموش کنه که در مورد شما شاید به دلیل بالا بودن دور موتور در حالت ایستا خاموش نشده بود . در مورد شاسی بلند اگه از نوع چینی مثلا ام وی ام بگیرین همون اش و همون کاسه هست و فرقی با قراضه های باقی موجود در بازار چه ایرانی و جه خارجی مثل ماشینتون نداره ....

مجددا علیک سلام...کلاچش هفته پیش تعمیر شده بود برای همین فکرشو نمیکردم از اون باشه مخصوصا که فکر میکردم اگر از کلاچش باشه باید همون وقتی که میخوام حرکت کنم قاعدتا باید خاموش بشه که نمیشد وحتی شتابش بیشترم میشد!

سایرا شنبه 25 مهر 1394 ساعت 20:41 http://2khtari-bename-saira.blogsky.com

انشالله به زودی یک ماشین شاسی بلند بخری در حد لالیگا و از شر اون قراضه خلاص بشی

سایرا جون یه چیزی یواشکی بگم؟عاغا من میترسم شاسی بلند سوارشم!(نه توروخدا بفرما سوار شو!)
فدای مهربونیت عزیزم

اذر شنبه 25 مهر 1394 ساعت 19:36 http://azar1394.blogfa.com

سلام
اره بابا .اصولا ما خواهر کوچکترا به خواهر بزرگترا بدهکاری داریم.
چ مریض شن چ باردار چ.....
شوماخر هم که هستی
خو ماشین رو رد کنید بره دیگه .حالا که همه چیز ارزونه.
خوشحالم که نوشته هات مثل سابق باحال شده.
شما هم دعا بفرمایید

آخی چقدر دلت پره آذرگلی....البت ما خواهربزرگا هم بیکار ننشستیما!خیلی جاها خیلی به درد خواهرکوچیکا میخوریم.(انجمن حمایت از خواهربزرگا)
فدات بشم عزیزم...دعای دوستان ولطف خدا منو تنها نذاشت
همیشه و همه جا سبز باشی عزیزم

sima جمعه 24 مهر 1394 ساعت 20:05 http://flower-ss.blogsky.com

اخلاق بد مثل یک لاستیک پنچر است تا عوضش نکنید راه به جایی نخواهید برد.

***********************************

شاید همه روزها خوب نباشند اما چیزی خوب در هر روز وجود دارد.

***********************************

اگر آتش می دانست که سر انجامش خاکستر است هرگز با این همه غرور زبانه نمی کشید.


آپم با یه مطلب عالی حتما یر بزن

جمله اولتو که خوندم یه لحظه خشکم زد سیماجان...اخلاق بد؟!...
چشم...حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد